Friday, October 31, 2003

فلسفه ی زندگی یا بدبخت تو واسه چی نفس میکشی؟

همیشه زمستون که میشه من به فکر فلسفه زندگی میافتم ، حالا یکی ممکنه بگه آخه احمق زمستون چه ربطی داره؟ اون وقت من ربطش رو میکنم تو چشمش
همه میدونن که سخت ترین کار دنیا اینه که تو زمستون آدم کله ی سحر بخواد از زیر پتو بکنه بیاد بیرون ، مخصوصن اگه مثل من مرض داشته باشی و پنجره رو باز بذاری شب ها
من که همیشه قبل از این که بلند شم یه ده دقیقه ای همون طور دراز میکشم و فکر میکنم ، به خودم میگم من که میدونم این مدرکی که من میخوام بگیرم برای خودم ارزشی نداره چه برسه به بقیه؟ پس چرا به خودم زحمت بدم تو این سرما بلند شم برم دوش بگیرم؟؟
اصلن فرض میکنیم که مدرک من کلی هم معتبر ، بعدش چی؟ مدرک رو هم گرفتم ، آخرش که چی ؟ مگه غیر از اینه که باید برم یه جا حمالی؟که چی بشه؟40 سال 50 سال نه اصلن نهایتن 60 سال زندگی کنم بعدش پودر شم؟؟ این همه بدبختی بکش آخرش برای چی؟
اون موقع است که میگم اصلن من برای چی زندم؟هدفم چیه؟این همه بدبختی برای چی میکشم؟ که مثلن وضع زندگیم خوب بشه؟؟مگه اونا که میلیونرن چیکار میکنن؟؟ 6 روز هفته رو جون میکنن بعدش حالا یه جمعه رو تفریح میکنن ، یا اصلن نمیکنن ، مگه بابای خودم از زندگیش لذت میبره؟صبح تا شب سر کار ، که چی بشه؟که وقتی 60 سالش شد بشینه استراحت کنه؟؟
بعد به این نتیجه میرسم که درس و زندگی رو بیخیال بشم ، برم برای خودم پی عشق و حال ، مثلن برم تو جنگل زندگی کنم
بعد معمولن به اینجا ها که میرسم منطق مسخرم میاد سراغم میگه آخه احمق تو 2 روز مامانت ناهار بهت نده از گشنگی میمیری ، بر فرض که رفتی تو جنگل ، چه جوری میخوای صبح به صبح دوش بگیری؟؟قرمه سبزی خونت رو کی میخواد تامین کنه؟چه جوری میخوای وصل شی به اینترنت؟؟
پس آدم چی کار کنه؟؟بالاخره فلسفه زندگی آدم چیه؟؟
پسر خاله ی من ، آقا محسن رو اکثر رفقا میشناسن ، میدونن که آدم کولیه ( نه اشتباه ننوشتم ، ن نبود ، ل بود ) آقا محسن الان سرباز نظامه ، آدمیه که شما ها ممکنه بهش بگین لمپن ، بگید عامی (شما البته گه میخورید همچین علطی بکنید)این آقا مجسن از اول هم بیخیال درس و مشق بود ، یه روز صبح که با هم میخواستیم بریم بیرون دید که من تو خودمم ، گفتش هان چته؟؟گفتم این طوریه من با خودم این مشکل رو دارم ، هر چی هم فکر میکنم به نتیجه ای نمیرسم
بعد یه نگاه عاقل اندر اسکل به من کرد و گفت خاک بر سرت پس تو اون دانشگاه به تو چی درس میدن؟؟؟تو وقتی جواب یه سوال به این سادگی رو نمی دونی پس فردا تو اجتماع میزنن تو سرت
گفتم خب جناب استاد شما که میدونین بگین ما هم یاد بگیریم
گفتش ببین هدف هر آدمی تو زندگی سکسه. آدم از هفت سالگی میره مدرسه کلی جون میکنه ، بعد هم یا درس میخونه یا نمیخونه میره سر کار ، برای چی ؟برای اینکه پول در بیاره زن بگیره ، همه این حرفا به خاطر سکسه
البته یه کم توضیحات در مورد دیتیلز قضیه داد که دیگه از حوصله بحث خارجه ، ولی خوب وقتی فکرش رو میکنی......نمی دونم
شما چی فکر مینید؟؟هدف شما چیه تو زندگیتون ؟ اصلن شما به چه امیدی زنده اید؟

comments

How do u feel today?


A guy picks up a girl in a bar, brings her home, and they start getting it on. He starts sucking on one of her tits and milk comes out.

He says, "Hey, are you pregnant?"

She says, "That wasn't a nipple, that was a boil."

comments

Hail to the thief

نمیدونم این سایت پرشین اولد سانگز رو دیدین یا نه ، یه سری آهنگ قدیمی کیفیت دار داره ، البته قدیم هوستش رو لیکوس بود که چون با کپی رایت مشکل داشت سرور قبلیش رو بستن ، بعد اون یه سری آهنگی که قبلن گذاشته بود رو روی سرور جدید منتقل نکرد
در نتیجه ما در خماری یه دونه از آهنگاش مونده بودیم (آهنگ خسته از فرهاد)تا اینکه امروز فهمیدم لیکوس وقتی سرویس اچ تی ام ال یه سایت رو میبنده ، اف تی پی رو برای 3 ماه باز نگه میداره که صاحب سایت از فایل هاش بک آپ بگیره
در نتیجه من امروز با هزار و یک بد بختی موفق شدم که از آهنگ خسته یه بک آپ بگیرم
الان هم از این عمل رذیلانه احساس شرم میکنم ، ولی خوب اون آهنگ ها رو اونجا گذاشته بودن برای داونلود دیگه ....مگه غیر از اینه؟

comments

اراذل و اوباش

و بدینسان بود که من از رذیلانه ترین روش ممکن برای پروموتینگ وبلاگ استفاده کردم
لطفن نپرسید چی بود ، چون نمی خوام روش رذیلانم جواد بشه
ولی این رو بدونین که همیشه آخرین راه موثر ترین راهه
اگه باور ندارین یه نیگاه به کانتر من بندازید

comments

Thursday, October 30, 2003

گور بابای کپی رایت

امروز در طی یک عملیات شهادت طلبانه ی وبگردی به این وبلاگ برخوردم که یه سری ام پی 3 خیلی کار درست رو بدون منت و خاری گذاشته که جماعت برن دانلود کنند
من البته خودم همه اش رو داشتم ، ولی گفتم برای شما بذارم که هی خفت من رو نچسبید

comments

Wednesday, October 29, 2003

و جعلتها خیرا من الف شهر

آیا چرا ماه رمضان از بقیه ماه های سال بهتر تر است ؟
یک:در ماه رمضان ما از صبح سحر هیچی نمیخوریم ( ما منظورم شماست) معدمون مثل شیلنگ اسید ترشح میکنه ، بعد موقغ ا فطار به مانند گاب آش رشته و زولبیا بامیه میخوریم و انتظار داریم معده ی بدبخت فحش خار و مادر نده بهمون
دو : در ماه مبارک رمضان از ناهار مزخرف دانشگاه خبری نیست ، بلکه باید با کالباس مزخرفتر بوفه سر کنیم
سه:در ماه مبارک رمضان از کل طبقه چهارم ساختمان دانشکده ی کامپیوتر بوی گند نماز می آید ، برای اون برادرایی که با بوی گند نماز آشنایی ندارن بگم که این بو ملغمه ای است از بوی جوراب و گلاب
چهار :در ماه مبارک رمضان از ساعت 5 تا بعد از افطار باید قید بیرون رفتن از خونه رو بزنیم ، چون حتی تو خیابون های پارک جنگلی لویزان هم اون ساعت ترافیکه
پنج : خدا میدونه زندگی چند میلیون نفر تو این مملکت از راه اغذیه فروشی می چرخه ، تو ماه مبارک رمضان این عده میتونن باد هوا بخورن
شش: در این ماه مبارک شما اگر حرکتی بکنید مجبورید کله سحر به نیت قربت الی ا... یه حموم برید جهت غسل ، و خودتون رو پیش سر و همسر تابلو کنید
هفت : تو این ماه شما میتونین آسون تر از هر زمانی رو اعصاب استاد حرومزاده ی قرآنتون راه برید ، فقط کافیه آدامسه رو یه طوری بجویید که روی هر چی زن خرابه سفید شه
هشت : در ماه مبارک رمضان از صبونه و ناهار در منزل شما خبری نیست ، لذا در حالی که همه یه 10 کیلویی اضافه میکنن ، شما یه 2-3 کیلویی کم میکنید ( شما یعنی من )ه
نه : در ماه مبارک رمضان مردم اگه ساعت 12 شب گشنشون شد مجبور نیستن کل تهران رو دنبال یه ساندویچی بگردن بعد مجبور شن برن رستوران فرودگاه !!!ه

من بعد از نه بلد نیستم چنده ، هر کی درسش رسیده به اونجا بلده بگه تا من بقیه اش رو بگم

comments

Tuesday, October 28, 2003

امروز ویگن ، فردا تو ، من هیچ وقت

من از اولش نه از ویگن خوشم میومد نه از موسیقی جز ، البته من هر چی فکر کردم نفهمیدم چرا به ویگن میگن جز (جز همون جازه ، منتها اگه بگی جز همه یه کم گیج و ویج میخورن بعد فکر میکونن خیلی بارته)خلاصه اینکه از تسلیت خبری نیست
ولی نمیدونم میدونین یا نه ، ولی ویگن اولین کسی بود که باشگاه بدنسازی به شکل امروزیش رو تو ایران باب کرد ، خداییش خودش هم هر چقدر موهاش مسخره بود هیکل قشنگی داشت
ایشالا با حور و غلمان خوش باشه

comments

راهنمای گام به گام جامع برای ایجاد پروفایل جدید در یاهو ورژن 1.4

یک :به سایت یاهو بروید
دو:زیر کاتاگوری کانکت ، دنبال لینک چت بگردین
از اونجایی که میدونم فقط یه آدم کند ذهن ممکنه برای یه همچین کار ساده ای راهنما لازم داشته باشه ، و ازاونجا که میدونم اون آدم کند ذهن نه میدونه کاتاگوری یعنی چی ، نه میتونه چت رو پیدا کنه ، لذا خودم رو راحت میکنم ، آقا جون ، برید اینجا
سه:بالای صفحه سمت چپ (اون ور که ساعت میبندن ) یه فیلد هستش برای ساین این ، یعنی وارد شدن به سایت یاهو که اگه قبلن مثلن میل چک نکرده باشین لازمه یه بار انجامش بدین
چهار:بعد از تموم کردن این مرحله ، وارد صفحه چت یاهو میشین، باز هم بالای صفحه سمت چپ (همون ور که آدما ساعت میبندن، حالا کاری نداریم که یه عده اون ور میبندن) اون بالا نوشته
welcome asgharbaba!
البته من در این مورد فرض کردم که آی دی یاهوی شما اصغر بابا باشه ، ولی در مورد خود من مینویسه
welcome savagerock7
درست کنار این جمله ، نوشته
Add/Change Profile
روش کلیک کنید
پنج:حال اگه تا اینجا رو درست اومده باشین وارد یه صفحه میشین که بالاش نوشته
Public Profiles for asgharbaba
که اینجا اصغربابا همون آی دی کذایی شماست، بعدش زیر همون خط نوشته
Creat New Public Profile
بزنید تو سرش ( تو سر اون نه، احمق !!) منظورم اینه که روش کلیک کنید
شش:حالا یه صفحه باز میشه که 2 قسمت داره ، قسمت اول نوشته
Name Your Profile
اینجا باید اون اسم مسخره ی دختر کشی رو که میخواین رو پروفایل جدیدتون بزارین وارد کنید، این اسم باید همه ی خصوصیات یه آی دی رو داشته باشه ، یعنی کاراکتر های غیرمجاز توش بکار نرفته باشه (مثل خط فاصله -)، کپیتال توش نباشه (حروف کوچیک باشه همش)، با عدد شروع نشه و از همه مهم تر این که کسی قبل از شما اون رو نگرفته باشه ، اینجا جاییه که معمولن همه توش گیر میکنن (همه منظور همه ی افراد معلول ذهنی هستش)برای حل این مشکل
بعد از اسم مورد نظرتون ، یه عدد 2 یا 3 رقمی وارد کنید ، مثلن
asgharbaba1362
حالا گیر ندین این که شد 4 رقم !! هر چی بیشتر باشه احتمال اینکه کسی قبلن ثبتش کرده باشه کمتره
زیر این قسمت ، یه چند تا فیلد دیگه برای مشخصات هست که همشون آپشنال هستن ، یعنی اختیارین ، باز هم نگرفتین؟؟یعنی مجبور نیستین پر کنین ، ولی اگه دوست دارین پر کنید ، من که حوصله ندارم توضیح بدم
بعدش که اسمتون رو وارد کردین ، برید انتهای صفحه ، نوشته
Creat Profile

هفت:اگه همه مراحل رو درست اومده باشین ، بر میگردین به همون صفحه ی
public profiles for...
با این تفاوت که حالا آی دی جدید هم اضافه شده به قبلی ، اگه هنوز شهوت چند آی دییی بودنتون ارضا نشده میتونین مراحل 5و 6 رو به تعداد مورد نظر تکرار کنید ، بعد هر وقت که ارضا شدین برید پایین صفحه اونجا که نوشته
Finished Editing
یه کلیک حرومش کنید
هشت: حالا شما هم مثل همه جوادای دیگه ، من جمله خود من چند تا آی دی دارین که میتونین با همشون هم زمان آن باشید

comments

یکبار برای همیشه یا این بار آخرین بار

من حد اقل هفته ای یه بار مجبورم برای مردم توضیح بدم که چه جوری میتونن تو یاهو مسنجر با چند تا آی دی بالا بیان
در حالیکه هر احمقی اگه یه کم به خودش زحمت بده یه کم تو اینترنت بچرخه خیلی راحت میتونه اینکار رو یاد بگیره اما من نمیفهمم چرا بعضی ها از گشتن میترسن
من خودم کامپیوتر رو با ور رفتن و انگولک کاری یاد گرفتم (خیلی از کار ها رو به همین روش یاد گرفتم) روز اولی که کامپیوتر اومد تو خونه ی ما من حتی بلد نبودم خاموشش کنم (یه 3 ماهی طول کشید تا یکی بهم گفت بابا این ننه مرده رو باید شات دان کنی )نه اینکه الان چیزی بلد باشم ، ولی اینقدر بلدم که از درست کردن کامپیوتر جماعت زندگیم رو بچرخونم
حالا منظور ، من اینجا یه راه نمای ساده ی قدم به قدم برای ایجاد پروفایل در یاهو میزارم که خیال خودم و خودش راحت شه

comments

خوف


Anathema-Parisienne Moonlight


I feel I know you
I don't know how
I don't know why
I see you feel for me
You cried with me
You would die for me
I know I need you
I want you
To be free of all the pain
You have inside
You cannot hide
I know you tried
To be who you couldn't be
You tried to see inside of me
And now i'm leaving you
I don't want to go
Away from you
Please try to understand
Take my hand
Be free of all the pain
You hold inside
You cannot hide
I know you tried
To feel...
To feel...





fuck it! I want this crazy song,lemme dowlnload it!!

comments

Monday, October 27, 2003

.....بارون امشب

کاشکی هر شب هوا مثل امشب بود ، اون وقت هر شب میرفتیم تو پس کوچه های پاسداران تمرین رانندگی بعد کلی به مردم آب میپاشیدیم به ریششون میخندیدیم

comments

من نمی دونم چرا تو روز هر چند تا پست که بزنم ، فقط پست اولی تاریخ داره !!!!!! کسی اینجا میتونه حدس بزنه کجای کد هام ایراد داره؟

comments

oh rain drops !!

دیدین بالاخره دعای بارون من مستجاب شد ؟؟ به جون خودم از اولش هم میدونستم مستجاب الدعوه ام !!ه
شما عمرا یه ماه هم اگه روزه میگرفتین اینجوری بارون نمیومد

comments

پرزیدنت مترسک



کاریکاتور از نیک آهنگ کوثر
من دیگه چی بگم؟؟

comments

Sunday, October 26, 2003

چند روز پیش اعصابم از چند جا خورد بود طبق معمول تو مود سگی بودم ، داشتم وبگردی میکردم تو وبلاگ یکی از بچه ها یه کامنت دیدم که به نظرم مسخره اومد نه این که واقعن مسخره بوده باشه ، ولی خوب من وقتی تو مود سگی هستم همه چی به نظرم مسخره میاد و یه اخلاق گهی هم از بچگی دارم که هر چیزی که مسخره است رو باید مسخره کنم البته قبلن این حالتم خیلی شدید تر بود ، الان تقریبن کنترلش کردم ، ولی خوب باز هم بعضی وقتها خودش رو نشون میده
خلاسه همونجا از کامنت دونی اون بنده خدا شروع کردم به گیر دادن به این بدبخت ، بعد هم رد وبلاگش رو گرفتم و هر چی عقده داشتم سرش خالی کردم
امروز که حالم سر جاش اومده بود دیدم کامنت گذاشته که آقا شما با من خصومت داری؟؟
اول فکر کردم ببینم با کیا خصومت دارم ؟؟ بعد دیدم من این بابا رو اصلن نمیشناسم ، چه برسه که بخوام باهاش خصومت داشته باشم
بعد یاد چند روز پیش افتادم ، رفتم تو وبلاگ این بنده خدا دیدم انگار من رو جدی گرفته بهش بر خورده
از همون موقع شدید دپرس شدم
این پست رو هم زدم که بگم علی آقا من خیلی مخلصتم ، یه موقع دلگیر نباشی از من
من روانیم
شما ببخشید

comments

Life: It's a sexually transmitted, and always fatal!

comments

Shroud Of False


We are just a moment in time,
A blink of an eye,
A dream for the blind,
Visions from a dying brain,
I hope you don't understand

comments

Saturday, October 25, 2003

عینک

آقا شما نمی خواد عینک بزنی
پول فریمت رو هم خودم میدم
بیخود

comments

no comment


Fat people are harder to kidnap

comments

Friday, October 24, 2003

خاص

اینجا لازمه من یه نکته ای بگم خدمتتون
من یه اخلاق خاصی دارم ، یعنی چون کلن آدم خاصی هستم اخلاقم هم خاصه
اونایی که من رو میشناسن میدونن که معمولن برای کسی کاری نمی کنم مگه این که دلم بخواد
لذا وقتی برای کسی کاری کردم ، چون دلم خواسته ، دیگه ازش توقع تشکر یا جبران ندارم
سمت جپ صفحه (اون ور سمته چپه دیگه؟ همون ور که ساعت میبندن)یه سری لینک هستش ماله یه سری وبلاگ که من نویسنده هاشون رو نمیشناسم ، اما همشون رو مرتب میخونم
منظور از همه این حرفا این بود که چون من لینکیدم بهشون به حتمن مجبور نیستن که بلینکن به من ، یعنی من ازشون توقعی ندارم
مورد دوم در مورد اخلاق پهلوانی بود که در قدیم بین جوانمرد ها ( و جوان زن ها ایضن) رسم بودش
آره دیگه
آدم که نمیتونه همه حرفا رو مستقیم بزنه

comments

قالب جدید

دیدین بالاخره تونستم؟؟؟
از هیچ کس هم کمک نگرفتم ، یعنی کمک خواستم ولی کسی کمک نکرد
و من به این نتیجه رسیدم که تو زندگی فقط به خودم توکل کنم
حالا چطوره؟ قالب جدید......ه

comments


Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!
Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!
Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!
Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!
Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!
Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!
Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!
Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!Oh rain drops!


نشمرید ، چهل و شش تاست
این چهل و شش فلسفه داره

comments

Wednesday, October 22, 2003


تموم رنگای دنیا دو رنگن
مشکی تا ابد یه رنگه

comments

Tuesday, October 21, 2003

تو اون مدت یک سالی که من توی جهان رایانه کار می کردم ، روزی حداقا یکی دو تا فن سی پی یو باز میکردم روعن میزدم ، اگه جمع بزنید میشه 600-700 تا
الان یه هفته است که فن سی پی یوی خودم صدای گاو میده ، اما هنوز بهش دست نزدم ، با این که میدونم با یه قطره روعن درست میشه
ما اینیم دیگه

comments

بابا عینک دار
بابا مهندس
بابا متشخص
بابا آکادمیسین

comments

Sunday, October 19, 2003

من قبلن شبی حداقل یه آهنگ داونلود میکردم ، ولی الان یه مدته که دیگه با تک آهنگ ارضا نمی شم ، فقط آلبوم کامل داونلود میکنم
یه نکته ای هم یادتون بدم ، اگه با
Win MX
کار میکنید و میخواین آلبوم کامل پیدا کنید ( چون معمولن یه مقدار مشکله ) تو اون فیلد سرچ بالایی اسم آلبوم رو بنویسید ، و تو فیلد پایینی بنویسید
ALBW
اینجوری راحت آلبوم های کامل رو پیدا میکنید

comments


The End
This is the end, beautiful friend
This is the end, my only friend, the end
Of our elaborate plans, the end
Of everything that stands, the end
No safety or surprise, the end
I'll never look into your eyes
Again

Can you picture what will be
So limitless and free
Desperately in need
Of some stranger's hand
In a desperate land
Lost in a Roman wilderness of pain
And all the children are insane
All the children are insane
Waiting for the summer rain

There's danger on the edge of town
Ride the king's highway, baby
Weird seems inside the gold mine
Ride the highway west, baby
Ride the snake
Ride the snake, to the lake, the ancient lake, baby
The snake is long seven miles
Ride the snake
He is old and his skin is cold

The West is the best
The West is the best
Get here and we'll do the rest
The blue bus is calling us
The blue bus is calling us
Driver, where you taking us

The killer awoke before dawn
He put his boots on
He took a face from the ancient gallery
And he walked on down the hall
He went to the room where his sister lived
And then he paid a visit to his brother
And then he walked on down the hall
And he came to a door,and he looked inside
"Father?" - "Yes, son?" - "I want to kill you,
Mother, I want to..."

Come on, baby, take a chance with us
Come on, baby, take a chance with us
And meet me at the back of the blue bus
(Blue bus still now...
Come on, girl)

This is the end, beautiful friend
This is the end, my only friend, the end
It hurts to set you free
But you'll never follow me
The end of laughter and soft lies
The end of night we tried to die
This is the end

comments

یه دفه یه بابایی ، خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه ، یه حرف قشنگی زد ، گفتش که آدم بعضی کتابها رو که میخونه میخواد همه جاش رو خط خطی کنه ، بعضی وبلاگ ها رو هم که میخونه میخواد به همه جاش لینک بده ( همین رو گفتی دیگه ؟) حالا من میخواستم الان یه تیکه از وبلاگ آستامینوفن رو اینجا نقل قول کنم ، ولی هر کاری کردم نتونستم یه تیک انتخاب کنم
در نتیجه برین همش رو بخونین ، آرکایوش رو هم یادتون نره

comments

من همه ی تلاشم رو کردم که از اول هفته با قالب جدید در خدمتتون باشم ولی خوب نشد

comments

Friday, October 17, 2003

یه روز از یه ترکه میپرسن میدونی فرق یه آهنگ خوب با آدامس خروس چیه؟
ترکه یه کم فکر میکنه میگه آدامس خروس رو یه مدت که بجویی شیرینیش میره ، ولی یه آهنگ درست حسابی رو هر چی بیشتر گوش کنی بیشتر به دلت میشینه
بعدن بهش میگن میتونی یه مثال هم بزنی؟
میگه آره آهنگ
Immortal
از گروه
Evanescence


comments

Thursday, October 16, 2003

یادته؟
میدون بهارستان
ایستگاه اتوبوس های کمال وجودی
اتوبوسای بنز عهد تیر کمون
ردیف آخر
روزنامه ی تماشاگران
حالا یادت اومد؟؟؟
داره میشه 5 سال

comments

Wednesday, October 15, 2003

آیا چگونه سیگاری بار کنیم؟

آیا چگونه سیگاری بار کنیم؟
البته هر بچه آبمنگلی از 3-2 سالگی با فن ظریف سیگاری بار کردن آشنا میشه ، ولی خوب همه مثل من این افتخار رو نداشتن که تو آبمنگل بزرگ بشن
سیگاری بار کردن 4 مرحله ی اصلی داره
اولن: تخلیه توتون
دیمن :آتیش خور کردن هزاری
سیمن : ترکیب هزاری آتیش خور شده با توتون نرم شده
چهارمن : پر کردن سیگاری
البته واضحه که اگه کاغذ مخصوص پیچیدن سیگار داشته باشن روش فرق میکنه
اون روش رو میتونین اینجا یاد بگیرین

comments

این آهنگ رو قبلن گذاشته بودم ، اما از اونجا که هم خیلی دوستش دارم و هم حالش نیست که بخوام یه دونه جدید بذارم ، لذا





My Immortal-Evanescence

i'm so tired of being here
suppressed by all of my childish fears
and if you have to leave
i wish that you would just leave
because your presence still lingers here
and it won't leave me alone

these wounds won't seem to heal
this pain is just too real
there's just too much that time cannot erase

when you cried i'd wipe away all of your tears
when you'd scream i'd fight away all of your fears
and i've held your hand through all of these years
but you still have all of me

you used to captivate me
by your resonating light
but now i'm bound by the life you left behind
your face it haunts my once pleasant dreams
your voice it chased away all the sanity in me

these wounds won't seem to heal
this pain is just too real
there's just too much that time cannot erase

when you cried i'd wipe away all of your tears
when you'd scream i'd fight away all of your fears
and i've held your hand through all of these years
but you still have all of me

i've tried so hard to tell myself that you're gone
and though you're still with me
i've been alone all along

comments

تهوع

عرض میکردم
حقیقتش اینه که الان 3 روزه یه مرض ناشناخته ای خر ما رو گرفته ، یعنی درست ترش اینه که یه جور حالت تهوع که نمی زاره شب بخوابی
یه عده از دوستان که تو زمینه ی طب تخصص دارن تشخیص دادن که به سلامتی حامله شدم ولی فکر نمیکنم
آخرین دفه که این طوری شده بودم معلوم شد که هپاتیت گرفتم
این دفه رو خدا به خیر کنه
خلاصش این که داداش اگه آلرژی داری فکر نکن خیلی دیگه حالت بده ، اینجا یه بدبختی هست که 2 شبه چشاشو هم نذاشته
آره
اینه

comments

Tuesday, October 14, 2003

اصلاحات

تو این 2-3 روزی که اینجا تعطیل بود ، یعنی این طوری بگم ، 2-3 روز اینجا رو تعطیل کردم شاید بالاخره بتونم هم بکشم بشینم این قالب جدید رو تموم کنم از شر این قالب احمقانه فعلی خلاص شم ، ولی باز مریض شدم و اینسومنیا گرفتم و کلی بدبختیه دیگه
اما نه اینکه اصلن کاری نکرده باشم ، نه
از امروز آدرس وبلاگ تغییر کرده که اگه شما دارین میخونیدش معلومه که متوجه شدین اگر هم ندارین میخونین یعنی اینکه من دلم نمیخواسته بخونین (ندارین میخونین چه جور فعلیه؟) این از این
بعدن ضمنن من بعد از کلی کلنجار با این تن علیل و ذهن مریض تونستم یه تغییراتی عجالتن بدم تو قالب ، من جمله تو رنگ اسکرول بار ها
اینا رو داشته باشین تا من برم بالا بیارم بیام بقیه اش رو بگم

comments

Sunday, October 12, 2003

اگه من بهترین خاطره ام با دوچرخه بوده ، بد ترینش هم با دوچرخه بوده !!! ه
اومیتد

comments

ن ، و الکیبرد و ما یسطرون

comments

بعضی چیزا هستن که حتی با اسید هم از ذهن آدم پاک نمیشن ، یعنی ممکنه آلزایمر بگیری اسم خودت از یادت بره ، اما هیچ وقت مسلن اولین مستی از یادت نمیره ، یا طعم اولین سیگار ، اولین عقش ، اولین سکس ، اولین کامپیوتر ! اولین حقوقی که میگیری ، اولین سفر مجردی یا هزار تا از این اولین تجربه های دیگه که اگه بخوای همش رو لیست کنی میشه وبلاگ اولین تجربه ها
اما یه حسی هست که برای من از همه ی اینا قوی تره ، از همشون قدیمی تره ، جزو اولین خاطرات بچه گیمه
من احتمالن از 2-3 سالگی دوچرخه داشتم ، و مثه همه بچه های دیگه با چرخ کمکی روزی 2000 بار دور حباط نقلی خونمون می چرخیدم
هیچ وقت یادم نمیره ، من 5 سالم بود ، محسن پسر خالم 1 سال از من بزرگتر بود ، از همون اول هم شر بود ، یه روز که خونه ما بود بنا کرد به مسخره کردن من که بچه ای و دوچرخت چرخ بغل داره ، من هم از همون اولش قد بودم ، همه آچار های بابام رو یکی یکی امتحان کردم تا بالاخره یکیش به پیج چرخ بغل خورد ، یه چیزی حدود 3 ساعت (احتمالن ) طول کشید تا ما 2 تایی این 2 تا پیچ رو باز کردیم
حالا ما میخوایم دوچرخه سواری یاد بگیریم ، ولی مگه تو حیاط 12 متری میشه این کارا رو کرد؟
خلاصه میریم تو کوچه ، اون موقع خونمون ته یه کوچه ی بن بست بودش ، حاج شعبون یادشه
اما کوچمون هم اینقدر باریک بود که اگه میخوردی زمین سرو کلت له میشد
خلاسه ما رفتیم تو کوچه پایینی ، یه کوچه ی باحالی بود که بهش میگفتن کوچه باغ ، خیلی قدیم اونجا کوچه باغ بود ، ولی اون موفع( 15-16 سال پیش) از کوچه باغ فقط دو ردیف کاج خیلی بلند مونده بود ، که الان همونا هم فکر نکونم باشن دیگه
خلاصه ما رفتیم اونجا ، اون موقع یه طوری بود که هر 2 ساعت یه بار یه ماشین از تو اون خیابون رد میشد ، یعنی چون به هیچ جا راه نداشت فقط هر کی خونش اونجا بود میومد و میرفت ، یه شیب ملایم هم داشت که دیگه برای تمرین دوچرخه سواری پرفکتش میکرد
حالا ما رسیدیم به اونجا به آقا محسن میگیم خوب ، حالا تو بیا به ما یاد بده اما مگه یه بچه 6 ساله نیل آرمسترانگه که بخواد به من دوچرخه سواری یاد بده؟
خلاصه یه دونه از این پیر مرد ها که یه جا تعهد کتبی دادن به همه کمکم کنند ( از اونا که اگه ازشون آدرس بپرسی بدبختت میکنن) اومد و شروع کرد آموزش دوچرخه سواری به ما ( البته ما هر دو سفید و تپل مپل بودیم پیر مرد ها هم همه یه جورایی تمایلات بچه بازانه دارن) خلاصه از اونجا که از اول بچه ی با استعدادی بودم تو نیمساعت تونستم با کمک این بابا که پشتم رو گرفته بود راه بیافتم
اینقدر حاشیه رفتم که اصل مطلب یادم رفت
اون موقع بود که وقتی پیر مرده پشت من رو ول کرد و من تا ته خیابون رکاب زدم یکی از بهترین لحظه های زندگیم بوجود اومد
بعدن حسی که حتی یه کم نزدیک به این یکی باشه نداشتم ، شاید وفتی اولین دفه دیزین رو سالم اومدم پایین ، ولی اون هم قابل مقایسه نبود با این
حالا اگه یه روزی بتونم که پرواز کنم ، مثل این بچه مایه دار های جز جیگر زده که پرواز میکنن دل ما رو میسوزونن ، شاید اون موقع خاطرات جوونیم زنده شه برام

comments

Saturday, October 11, 2003

به نظر من جالب ترین خاصیتی که ند استت داره اینه که نشون میده مثلن جماعت رو چه کلمه ای تو گوگل سرچ کردن که سر از وبلاگ شما در آوردن
کیورد های که تو گوگل سرچ شدن و به دبلاگ من منتهی شدن اینا هستن
سکس - افتخاری - سکس - سکس- سیمین - عکس - آخوند - فاحشه - بهمن - فوتو - مفید - مریم - الیا کازان - غانم - قدیس - بدنسازی !!!!- و آخر از همه
ass hole
نتیجه ی آماری : تنها چیزی که مردم ایران تو نت دنبالش میگردن سکسه
نتیجه ی سو استفاده گرانه : اگه میخواین هیت وبلاگتون بره بالا تو کد اچ تی ام ال تو قسمت کیورد حتمن سکس رو فراموش نکنید ، اگه بتونین یه داستان اروتیک هم جور کنید که نونتون تو روغنه

comments

یه توضیح در مورد اون پست مضار تاهل که اون پایین زدم بدم
من رو هاردم یه حجم عظیمی فایل متنی دارم ، اسکریپت فیلم ، لیریک آهنگ ، ای بوک همه چی ، یه قسمت زیادیش هم از این حرف های به ظاهر حکیمانه است که حالت طنز داره ، این فایل ها رو به مرور زمان از این ور اونور ، یا از رو اینترنت یا از هارد به هارد با رفقا جمع کردم
خلاصه مطلب چند روز پیش چشمم افتاد به اونی که اون پایین نوشتم ، اولش فکر کردم از تو اینترنتی جایی پیداش کردم ، گفتم عشقه
تا اینکه دیشب این حاج شعبون خر ما رو چسبید گفت حق و حقوق کپی رایت ما چی میشه؟من اول فکر کردم این فایل رو از این بابا گرفتم ، یا داداشمون قبلن این رو انداخته بوده به وبلاگش اما بعدن کاشف به عمل اومد که نه بابا اصلن خودش این رو نوشته !!!!ه
خلاصه ما پشم و پیلمون از قدرت بیان اینگیلیش این بابا ریخت ، بهش ایمان آوردیم و لنگ رو انداختیم جلوش
اما با اجازه خودش ، اون بند اول رو حذف میکنم چون من خودم پسر پیغمبر نبودم لذا از خانوم آینده هم انتظار ندارم دختر پیامبر بوده باشه و حتمن ویرجین بیان خونه ی ما دستمال تحویل بدن
البته مطمینم حاج ممد هم فکرش باز تر از این صوبتاست ، حتمن منظورش چیز دیگه ای بوده

comments

Friday, October 10, 2003

امروز 7 تا پست زدم که با این میشه 8 تا
وقتی آدم روز جمعشو از صبح بشینه تو خونه از این بهتر هم نمیشه البت

comments

زنده باد
CHROME AZZARO

comments

از این آدم های ندید بدید دیدین که تازه یه وبلاگ باز کردن صبج تا شب زندگی رو ول کردن نشستم پست ..سشعر میزنند؟مثل غربتیها
ندیدین؟
بابا شما کورین

comments

فکر میکنم این 20 دلیل برای هر آدم عاقلی کافی باشه که ازدواج نکنه

I will never marry because:
1:first line was omitted due to some technical problems !
2-I don't wanna marry a girl who's been loving another guy for ages and wants to marry me just because of her parent's pressure.
3-I don't wanna lose my freedom by letting her decide for me what to do and what not to do.
4-I don’t wanna waste all my money on her cosmetics and clothes and then suddenly come across her waiting for her boyfriend
In my very own car.
5-I don’t wanna listen to her sweet words to me while she sleeps with another guy at least twice a week on my bed.
6-why do I have to share my properties with a girl who even doesn’t stand my company.
7-my friends and family are important to me
8-I Work, I earn and I have the right to spend it .so why she does it.
9-what can I do when I’m falling in love with one of my colleagues but of course I am married, ain't I?
10-no alcohol, no cigarette, no pal. For my wife doesn’t like it. So why be alive.
11-you must follow her to her friend’s birthday party while an important football match is being held.
12-why don’t you make baby .3 years gone. Is there any problem with you two, people say!
13-and then you make one ……oh my God .the EXPENSE is doubled.
14-the infant screams at midnight .it needs to be fed, to be changed or to be hugged. But who does it? Poor daddy. Mum’s asleep.
15-he grows, he doesn’t study, he smokes, he drinks and finally he falls in love so again dad has to solve all of them.
16-your wife needs to see her mother at least 5 times a week.
17-most of successful men have been single, but all of unsuccessful men have been married.
18-why are you getting bold. You are overweight, she says.
19-I’ve been fired and I’m dead depressed so I need to relax for a month but can you do it when you are married.
20-and finally……….you are condemned to bear her face for a life. Really demanding, isn’t it?

تبصره شماره 1: استثنا در اصل علمی
تبصره شماره 2:البته شما مشخصن همه چیزتون مستثناست ، اصلن مگه آدم عادی میتونه یه آدم قاطی مثل من رو تحمل کنه؟
تبصره شماره 3: آدم برای اینکه بدبخت بشه لازم نیست ازدواج کنه ، بعضی ها ذلیل به دنیا میان





comments


SLASH, The GOD

هر چیزی خدایی داره ، خدای گیتار هم اسلش هستش
هر کدومتون که شک دارین ، یا اگه خدای نکرده مشرک شدین و برای اسلش شریک قایل میشین و میگین کرک همت و جو ستریانی در حد اسلش هستن ، فقط برین 2 دقیقه ی آخر آهنگ
November Rain
رو گوش کنید ، به اندازه ی زیارت مکه به ایمانتون اضافه میشه

comments

آدمایی که تو وبلاگ خودشون نظر میدن احمقن
ولی برای اونایی که با اسم مستعار تو وبلاگ خودشون کامنت میذارن کلمه ای وجود نداره

comments

من یه هفته ی تموم صبر کردم تا یکی پیدا شه بیاد بپرسه آخه چرا ؟
چرا چی؟ چرا استاد اخلاق میخواست تو مخ ما بکنه که اخلاق مطلقه
اما هیشکی نپرسید تا همین امروز
واقعن که خاک تو سرتون
اما فقط به خاطر همون یه نفر که ناشناس هم هست
این هم اظهار فضل بنده در زمینه ی نسبیت اخلاق
در مورد نسبی بودن اخلاق که فکر نمیکنم بحثی باشه ، اخلاق ، اگه به اون معنی اصلن وجود داشته باشه (که من در وجودش هم شک دارم) نسبیه
پس دلیل اینکه همه ی فلاسفه ی اسلامی خودشون رو جر دادن که اثبات کنن اخلاق مطلقه چیه؟؟
دلیلش اینه که معنی نسبی بودن اخلاق اینه که معیار های اخلاق امروز با 1400 سال پیش خیلی فرق داره ، یعنی مسلک 1400 سال پیش به درد امروز نمی خوره
از این حرف 2 تا نتیجه میشه گرفت
اولیش اینه که دکون ختم نبوت باید جمع شه ، چون به تناسب شرایط امروز مردم به دین جدید احتیاج دارن
نتیجه ی دوم هم که واضحه ، در حقیقت همون نتیجه ی اوله

comments

غیرت حمیت محب است بر طلب قطع تعلق نظر محبوب از غیر یا تعلق غیر از محبوب

comments

جناب پرزیدنت بوش بری باز سازی عراق از کنگره ی آمریکا درخواست 87 میلیارد دلاربودجه کرده ، حالا اگه این 87 میلیارد دلار رو بصورت اسکناس های 1 دلاری بزاریم بغل هم میشه اینقدر
حالا اگه این پول ماله شما بود چکار میکردین؟؟؟
من که میرفتم آمریکا اونجا رو بازسازی میکردم

comments

تا حالا دقت کردین "قشنگ" چه کلمه ی زشتیه؟؟؟
از نظر معنی منظورم نیست ، از نظر تلفظ
چند دفه بلند بگین قشنگ ، رو "ق" تاکید کنید تا بفهمید چی میگم

comments

فکرش رو بکن
ساعت یک و نیم نصفه شبه ، نه تنها بیخوابی زده به سرت ، بات آلسو سرت هم داره از درد میترکه ، یه دونه قرص دیازپام 10 قبلن خوردی ، میخوای بری دومی رو بخوری که یادت میاد فردا باید ساعت 6 پاشی بری دانشگاه ، اون وقت با 2 تا دیازپام از ساعت 12 زودتر نمی تونی بیدار شی ، پس بیخیالش میشی ، کامپیوتر رو روشن میکنی میافتی به جون نت ، ابوالبشری آنلاین نیست ، خبر نامه ی گویا و پیک ایران رو سوراخ میکنی ، هر وبلاگی که تو لیستت هست میخونی ، ساعت میشه دو و نیم ، حالا نه تنها سرت داره میترکه از درد ، و خوابت نمیبره ، چشمات هم دارن از کاسه میزنن بیرون ، به فکرت میزنه که بری بیرون قدم بزنی ،از این فکر هوشمندانه ای که به سرت زده به خودت میبالی با شلوارک راه میافتی تو راه پله ، نصفه شبه کی به کیه میرسه به در میبینی قفله ، بر میگردی بری بالا کلید بیاری که یادت میافته کلید رو بعد از ظهر دادی به مامانت ، اون هم خوب لابد گذاشته تو کیفش ، میافتی به جون کیف مامانه ، خالیش میکنی وسط راهرو دنبال کلید که چشت میافته به بسته سبز سیگار مور که چشمک میزنه ، تو دلت میگی عقشه ، فعلن بذار یه دودی به خودمون بدیم تا بدش چی پیش بیاد ، دسته کلید رو بیخیال میشی ، میفتی دنبال فندک ، فندک هم مطابق معمول یا گاز نداره یا سنگش خرابه ، روشن نمیشه ، یادت میفته که تولد ننت نزدیکه ، از شر فکر کادو خریدن راهت میشی ، یه فندک مشکی زیپو میاد جلوی نظرت ، کجا دیده بودیش؟ تو اون آبمیوه گیری روبرو پارک ملت ، یاد اون شبی میافتی که دسته جمعی رفتین آبمیوه بخورین که برف گرفت ، همه جلو آبمیوه گیری جمع شده بودین ، بسکه هوا سرد بود همه به جای ابمیوه قهوه و نسکافه میخوردن ، اما تو مثل اسکولا آب شاتوت میخوردی
غصت میگیره ، فکر میکنی الان اون ته دنیا ساعت چنده ؟ باز دلت تنگ میشه
بعد از 10 دقیقه که همونجوری زل زدی به دیوار به یاد گذشته، یاد یه نخ موری که دستته میافتی ، اگه فندک نیست کبریت که هست ، وقتشه که کابینت ها رو بریزی بیرون ، تو روز هیچ وقت نتونستی تو کابینت چیزی پیدا کنی ، چه برسه به نصفه شب ، کبریت رو بیخیال میشی ، یه بسته پفک که معلوم نیست چند صد سال ته کابینت افتاده بوده رو در میاری و میگی اگه مور نشد ، اشی مشی رو عشقه
اما عمر بسته های پفک کوتاهه ، باز یاد مور میفتی ، میزاری بین لبات و همونطوری خاموش یه پک محکم میزی ، دهنت خنک میشه ، باز کرمش میفته به جونت ، از اونجا که کف آشپز خونه نشستی ، اولین چیزی که چشت بهش میفته گازه ، یه لامپ 200 وات تو کلت روشن میشه ، بعد از اینکه 10 دقیقه با فندک گاز ور میری موفق میشی روشنش کنی ، سیگار رو میزاری لب دهنت و کلت رو میبری جلوی آتیش ، هرم گرما میزنه چش و چارت رو میسوزونه ، سیگار رو میندازی همونجا میپری جلو آینه که نکنه ابروهات سوخته باشه ، میبینه ابروهات دونه به دونه سر جاشونه ، میگی کاشکی سوخته بودن ، حدقل یه کم صاف و صوفشون میکردم
بر میگردی سراغ مور ـ تا حالا نصفش سوخته ، از خیر دخانیات میگذری ، برای اینکه کونت نسوزه میگی برای سلامتیت ضرر داره ، سریع هم همه ی آدمای فامیل که بر اثر سرطان مردن رو میاری جلوی چشت ، بعد یاد روزای آخر داییت تو بیمارستان میفتی ، بعد خوب مشخصه یاد شب آخرش میفتی همین برات بسه که سر دردت رو تبدیل کنه به یه درد غیر قابل تحمل ، سعی میکنی بهش فکر نکنی شاید خود به خود خوب شه ، ولی معمولن هر وقت سعی میکنی به چیزی فکر نکنی اینقدر بهش فکر میکنی تا دیوانه شی ، به خودت میگی سر درد بد ترین درده ، بعد یاد اون روزی میفتی که دندونت درد میکرد ، حالا شک نداری که بد تر از دندون درد وجود نداره ، بی خود نیست که میگن دندون درد درد یزیده ، بعد تا میاد فکرت منحرف شه سمت تاریخ صدر اسلام و خلفای اموی ، یاد صورت بابات میفتی وقتی کلیه اش سنگ دفع میکرد ، به خودت میگی نه بابا از دندون درد بد تر هم هست ، سریع اون مقاله پزشکی که یه دفه یه جا خونده بودی با همون فونت جلوی چشات ظاهر میشه ، یادت میفته که بد ترین درد درد زایمانه ، از ته دل خوشحال میشدی که زن نشدی ، بعد فکر میکنی که اگر هم زن میشدی حتمن سزارین میکردی، تو همین فکر هایی که مامانت از تو اتاق خواب هوار میزنه چرا مثل ارواح تو خونه پرسه میزنی ، مجبور میشی از سرامیک خنک آشپزخونه بکنی بری تو اتاقت
حالا چکار کنی که وفت بگذره؟ساعت تازه یه چهار و نیمه، هنوز یه ساعت و نیم مونده تا شیش ، مرشد و مارگاریتا رو از تو قفسه بر میداری ، حداقل 4 دفه خوندیش ، اما باز میشینی فصل هایی که در مورد به صلیب کشیدن مسیحه رو یه بار دیگه میخونی ، شاید یه ردی از مریم مجدلیه توش پیدا کنی
یاد فردا صبح میافتی که باید به خاطر یه کلاس ناقابل اصول سرپرستی شبکه پاشی این همه راه رو بری ، اون هم تو که عمرت رو گذاشتی رو شبکه ، میگی کی به کیه ، نمیرم به استاده میگم تو حذف و اضافه درس رو برداشتم ، خیالت از اونجا راحت میشه ، حالا حداقل شب اگه نتونستی بخوابی تا لنگ ظهر میگیری میکپی
خواب ذره ذره داره میاد تو چشات ، اما کتابه به جای حساسش رسیده ، متی باجگیر داره دنبال یهودای اسخریوطی میگرده که انتقام مسیح رو ازش بگیره ، دلت نمیاد کتاب رو بذاری زمین ، بعد میگی گور پدرش من که میدونم چی میشه پتو رو میکشی رو خودت ، چه حالی داره تو سرمای اول صبح آدم بره زیر پتو ، می دونی که اگه یه تکون کوچیک بخوری خواب از سرت میپره ، اما نور تخمسسگه لوستر صاف تو چشمته ، سعی میکنی بهش توجه نکنی ، ولی مگه میشه ؟؟ مثل اینه که آدم بخواد با دندون لق نون بربریه بیات گاز بزنه ، شیطون رو نعلت میکنی ، یاد اون فیلم مستر بین میافتی که میخواست بخوابه لامپ رو با یه تفنگ اسباب بازی میشکوند ، دلت از اون تفنگ آب پاش ها میخواد که تو بچه گی یه روز در میون یه دونش رو خراب میکردی ، مزه ی آبه توی تفنگ آب پاش میاد زیر زبونت ، مزه ی پلاستیک میده
به شدت احساس حماقت میکنی ، تو دلت به زمین و زمون و خدا و پیغمبر و امام خمینی فحش میدی ، پا میشی که چراغ رو خاموش کنی ، همین که پتو رو میزنی کنار چنان باد سردی از پنجره میاد تو که یاد کولر گازی های کیش میفتی وقتی از بیرون خونه میومدی تو ، لامپ رو خاموش میکنی و میپری تو تخت ، خودت هم میدونی که دیگه فایده نداره ، داری خودتو گول میزنی ، خوابت دیگه پریده
گریت میگیره ، ساعت دقیقن 6 صبحه ، یاد دانشگاه میفتی ، اصول سرپرستی شبکه های اطلاع رسانی رو چند دفه تو دهنت میگردونی ، چه اسمه بابا ننه داره پر طمطراقی ، یاد جواهر فروشی مظفر مظفریان تو گاندی میفتی ، میگی اصول سرپرستی شبکه های اطلاع رسانی رو عشقه
حوله رو بر میداری میری دوش میگیری ، خودت هم میدونی که 10 دقیقه هم نمی تونی سر کلاس بیدار بمونی ، به عشق خواب ناز تو کلاس صورت رو نصفه کاره اصلاح میکنی و میزنی به چاک جاده

comments

Thursday, October 09, 2003

comments

من همیشه فکر می کردم هیپنوتیزم یه جور شیادیه تو مایه های فال گیری و این حرفا ، تا این که یکی از دوستام دندونش رو بدون بی حسی فقط با هیپنوتیزم کشید
اما خودم هیچ وقت هیپنوتیزم نشده بودم تا امشب که شدم !!! ه
حالا شمام اگه دوست دارین بشین برین اینجا
البته دفه اول خواب نمی شین ، اما یه حس خیلی خوبی بهتون دست میده که هیچ جور نمیشه توصیفش کرد
برای اینکه تاثیر کار رو بیشتر کنین ، سعی کنید اتاقتون ساکت باشه ، درو پنجره ها رو ببنداین ، چراغ رو خاموش کنید ، اگه عینک میزنید بهتره که عینکتون رو بردارید
خلاصه حالشو ببرید

comments

Wednesday, October 08, 2003

یه نفر زمانی تو یه زبان به کمال می رسه که بتونه به اون زبان شعر بگه

شعری که تو استاتوس بار میاد رد میشه خیلی قشنگه ، مگه نه؟

comments

مگه من چیم از بقیه اون جواد هایی که تو استاتوس بارشون کد جاوا جاواتی دارن کمتره؟

comments

اون حرومزاده ای که 6 ماه آزگار صد سال تنهایی من دستشه بیاره بده میخوامش

comments

از وبلاگ مینیمال


... مانع رشد من تو زندگی تو بودی ؛‌... چمنزن ...

comments

امشب افتادم به جون وبلاگهایی که 6-7 ماه هیچ کدوم رو نخوندم

comments

ار سایت امروز
در مراسم فارغ التحصيل اولين گروه زنان پليس بعضي از خانم هاي پليس به اجراي مانور پرداختند. به گزارش ياس نو پس از پايان صحنه هاي مانور مشخص شد كساني كه در اين برنامه نقش زنان را بازي مي كردند در واقع مردان شاغل در نيروي انتظامي بوده اند كه چادر به سر كرده اند.

comments

آخه مرتیکه ی ریشکی ، تو خجالت نمی کشی رفتی با دختر مدرسه ای تریپ رفاقت ریختی؟؟؟
حالا سن و سالت هیچی ، از اون ریشت خجالت نکشیدی؟
چه جوری می خوای دیگه سر بلند کنی جلو ما؟؟؟
رسوات می کنم :D

comments

Tuesday, October 07, 2003

بعضی وقتها یه کاناپه برای اینکه آدم دیوانه شه کافیه

comments

Monday, October 06, 2003

تنها دلیلی که من کفر میگم اینه که از دیدن وحشت تو چشم اطرافیانم لذت می برم
دلیل دیگه ای نداره

comments

شبکه ی اول ایتالیا
( RAI uno)
فردا شب ساعت 10 به وقت ایتالیا (30/11 به وقت ایران به گمانم) یه سریال نشون میده که در باره ی زندگی ثریا ، ملکه سابق ایران هستش ، قسمت اولش امشب بود که خیلی جالب بود ، اما متاسفانه به زبان ایتالیاییه ، زیر نویس و این صحبت ها هم که سرش گرده
چیزی که جالب بود مصدق بود که یه آدم گرد و قلمبه و چاق نقشش رو بازی میکرد ، تا اونجایی که ما عکس مصدق رو دیدیم طفلک 2 پاره استخون بیشتر نبوده
هنر پیشه ای هم که نقش محمد رضا پهلوی رو بازی میکنه شباهت هایی داره به خود شاه ، مخصوصن از نیم رخ
خلاصه یه شب اونیکس و ویوا پولسکا رو بی خیال شین بزنین رای اونو

comments

این آهنگ رو حاج ممد شعبون قبلن تو وبلاگش معرفی کرده بود ، من هم با هاش حال کردم ، حالا شما یه سر به وبلاگ شعبون میزنید آهنگ رو هم داونلود کنید ، خوانندش اسمش هست رضا صادقی یا یه چیزی تو همین مایه ها ، بچه جنوب
راحت ترین راه برای داونلودش ( اگه یه برنامه ی مدیریت داونلود مثل گوزیلا یا داونلود اسلریتر دارین) اینه که رو این لینکه رایت کلیک کنین ، پراپرتیز ، بعدش آدرس یو آر ال رو کپی کنید ، بعدش برنامه ی داونلودتون رو باز کنید ، فایل / اد فایل بعد یو ار ال رو وارد کنین ، یه فحش خوار مادر هم به بلاگر بدین که نمی ذاره آدم مثل آدم کلمات انگلیسی رو انگلیسی تایپ کنه

comments

پسر نوح با بدان بنشست ، خاندان نبوتش گم شد

noah

تا حالا نشستین با خودتون فکر کنین ببینین په جوری شد که خاندان نبوت پسر نوح به همین سادگی گم شد؟اصلن مگه خاندان نبوت سوزن که گم شه؟
اصل قضیه اینه که خاندان نبوتش غرق میشن ، گم نمی شن

comments

Saturday, October 04, 2003

من همیشه پیش خودم این طوری فکر می کردم که مسیحیت نسبت به اسلام الهی تره ، احتمالن استدلالم این بود که مسیح حد اقل جلوی شهوتش رو گرتفه بود و ازدواج نکرد ، حالا نه اینکه من پسر پیغمبر باشم یا با سکس مخالف باشم ، ولی خوب یه همچین فکر هایی تو ذهنم بود تا این که یه نمه تحقیق کردم و فهمیدم بر خلاف اون چیزی که 99 % مردم فکر میکنن نه تنها عیسی ازدواج کرده ، بلکه بچه دار هم شده ، منتهی چون این موضوع بر خلاف اون تصویر خدا گونه ای بوده که کلیسای روم از مسیح ترسیم کرده ، از همون اول مخفی نگه داشته شده
حالا یکی ممکنه بگه رو چه حسابی این حرف رو میزنی؟ خوب حتمن یه حسابی داره دیگه ، الکی که نمی گم
عیسی مسیح با زنی به اسم مریم مجدلیه ازدواج میکنه ، مریم مجدلیه تو انجیل رسمی که وجود داره به عنوان یک فاحشه معرفی میشه که توسط عیسی به راه راست هدایت میشه که باز هم توسط کلیسا در زمان امپراتور کنستانتین این ماجرا رو واسه این بدبخت درست کردن ، که اون کنستانتین بی شرف هم خودش یه قصه ی دیگه است و اینکه پا سو استفاده ای از مسیحیت کرده در جهت استحکام حکومتش
اینجا یه نقاشی داریم ، به اسمه لست ساپر ، شما آخر که البته من خودم نکشیدم همون طور که ممکنه حدس زده باشین ، لیوناردو داوینچی کشیده که مسیح رو نشون میده با 12 نفر دیگه ، که همه فکر میکنن 12 حواری هستن ، ولی در واقع 11 حواری هستن به علاوه ی مریم مجدلیه
اگه دقیق نگاه کنین مریم رو میبینید که سمت راست مسیح نشسته ، البته تو نگاه اول کسی متوجه نمی شه که این بابا در اصل اصلن بابا نیست ، زنه
اینجا این سوال پیش میاد که اگه قصه ی کلیسا راست باشه ، چه دلیلی داره که عیسی یه غریبه رو ، یه فاحشه رو تو جمعی که 11 تا از نزدیکترین یارانش هستم راه بده ، و اون رو سمت راست خودش بشونه؟
اینجا نیمه تاریک میگه احمق این فقط یه نقاشیه ، عکس که نیست ، تازه عکس هم اگه باشه با فوتو شاپ مونتاژ کردن !!!! که من می زنم تو دهنش
مسیله اینجاست که من اصلن نمی خوام این حرفم رواثبات کنم ، اصلن به من ربطی نداره که بخوام اثبات کنم ، اثباتش هم هیچ فرقی تو حال شما نمیکنه چون بعید می دونم هیچ آدم عاقلی وقتش رو به خوندن خزعبلات من هدر بده ، چه برسه به اینکه مسیحی باشه
اما این موضوع برای من خیلی جالب بود ، گفتم شاید براش شما هم جالب باشه
last supper
اینو یادم رفت بگم ، مارتین اسکورسیزی یه فیلمی داره به اسمه آخرین وسوسه ی مسیح، که از روی کتابه به همین اسم از نیکوس کازانزاکیس ساخته ، که تو اون مسیح با مریم مجدلیه رابطه داره ، اما نه به عنوان زنش ، به عنوان یه فاحشه
ضمنن اگه دوست داشتیم میتونین عکس رو با انداره ی بزرگ اینجا ببینید

comments

ما ترم دوم یه درسی داشتیم به اسمه اخلاق اسلامی ، استادش یه آخوند بود ، یه کتابی هم داشت که بیشتر تکیه اش رو مطلق بودن اخلاق بود ، یعنی ار 250 صفحه کتاب 150 صفحه اش رو فقط در مورد اثبات مطلق بودن اخلاق بحث کرده بود ، به خاطر همین از اول سال این استاده فقط در این مورد صحبت کرد ، روش تدریسش هم این بود که می گفت هر سوالی دارید نگه دارید مبحث که تموم شد بپرسید ، یعنی اگه می خواستی در مورد نسبی یا مطلق بودن اخلاق صحبت کنی باید یه چیزی حدود 2 ماه صبر می کردی ، استدلالش هم این بود که درس که جلو بره همه سوال ها خود به خود جواب داده میشه
یه پسری هم تو کلاس ما بود که همه فکر و ذکرش ماشینش بود و دخترای کلاس و این حرفا ، یعنی مثل همه آدمای دیگه ، سر کلاس اخلاق هم از همون اول هندز فری موبایلش رو میذاشت تو گوشش ام پی تری گوش میکرد
خلاصه اون فصل کتاب اخلاق تموم شد و استاده گفت حالا اگه کسی سوال داره بپرسه ، با یه لحنی گفت که انگار مطمین بود کسی سوال نداره ، چون کسی درسش رو گوش نمی کرد اصلن ، اگر هم کسی اشتباهی گوش میکرد و یه سوالی براش پیش میومد ، بعد از این همه وقت از یادش می رفت ، خلاصه حاج آقا داشت خودشو جمع و جور میکرد که تشریفشو ببره که یه دفه این پسره دستش رو برد بالا گفت حاج آقا شوال دارم
استاده گفت اگه در مورد صیغه است از استاد معارفتون بپرسید من جواب نمی دم ، پسره گفت نه حاج آقا در مورد درسه ،
گفتش حاج آقا شما چه اصراری دارین ثابت کنین که اخلاق مطلقه ؟ در حالی که تابلوه که اخلاق نسبیه !!!!! ه
حاج آقا یه 30 ثانیه این رو چپ چپ نیگاه کرد تو مایه های من 2 ماه داشتم تو گوش خر یاسین می خوندم ، اما جوابشو نداد ، گفت جلسه دیگه بپرس جوابتو میدم ، جلسه بعد هم که البته فصل جدید رو شروع کرد و سوال ها موند برای آخر درس
من از اون روز رفتم تو فکر ، بسیار با خودم تفکر کردم هی با خودش فکر کردم دیدم واقعن چه دلیلی داره که می خوان به زور به خورد ما بدن که اخلاق مطلفه؟
اما آخرش دیدم که دلیلش خیلی واضح تر از اون چیزیه که فکر میکردم

comments


I don't know what you heard about me
But a bitch can't get a dollar out of me
No Cadillac, no perms, you can't see
That I'm a motherfucking P-I-M-P

comments

من می تونم از شب تا صبح هدفون بزارم تو گوشم ، دراز بکشم رو تخت ، چشام رو ببندم و ناله های دارن وایت رو گوش کنم ، نه تنها خسته نمی شم ، بلکه این ساعتها رو از بقیه ساعتهای روز بیشتر دوست دارم
اما بابام یه لحظه هم نمی تونه تحملش کنه ، به خاطر همین من مجبورم تو ماشین منصور گوش کنم ، اون هم با اون سیستم که اونقدر (چه قدر ) زحمتش رو کشیدم

comments

Friday, October 03, 2003




SHUT UP WHEN IM TALKIN TO U
<--! -->

comments

Thursday, October 02, 2003

یکی از همین روزا زن و زندگی رو ول می کنم یه مینی بوس می خرم میندازم تو خط عباس آباد کلاردشت
کی می دونه شاید هم اردبیل آستارا
ولی اون وقت کی این وبلاگ رو آپدیت کنه؟
از کجا پول بیارم مینی بوس بخرم ؟ خرج زن و بچه رو کی میده؟
ولش کن فعلن پشیمون شدم

comments


Anybody have any idea wut the fuck is wrong with sharemation the ass hole again?

comments


I hurt myself today
to see if I still feel
I focus on the pain
the only thing that's real

comments

Wednesday, October 01, 2003

این که من اکثر مواقع اخم می کنم و ندرتن پیش میاد که بخندم اصلن به این خاطر نیست که آدم بداخلاقی هستم یا خدای نکرده دپرسم ، تنها دلیلش اینه که نمی خوام دور لبم چین و چروک بیافته
اینجا نیمه ی تاریک مداخله میکنه میگه بهتر پیشونیت به جاش چروک میافته
بعله

comments



The best way to change someone's mind is with a rock


comments

من امشب خیلی مزخرف میگم مگه نه؟؟؟
خوب دلیل داره
اینجا این نیمه ی تاریک احمق خودش رو میندازه وسط میگه مگه شبای دیگه به غیر از مزخرف چیز دیگه هم میگی ؟؟؟
حتی من یه بار یه پست رو پاک کردم ، یکی از دوستان گفت آیا چرا پاکش نمودی گفتم مزخرف بود بعدش گفت خوب پس بقیه اش رو هم پاک کن دیگه ( نقل به مضمون) که اینجا منظور از بقیه ، بقیه ی کل پست ها بود که من اولش شاکی شدم بعد دبدم نه انگار راست میگه

comments

ما هممون دروغ میگیم ، و بزرگ ترین دروغی که ممکنه بگیم اینه که دروغ نمی گیم
اما دروغ گفتن بعضی ها مثل آرایش کردن زن های عربه ، این قدر رو پوستی و اغراق شده است که نه تنها تو ذوق آدم می زنه ، بات آلسو باعث حالت تهوع آدم هم میشه
وقتی میگم آدم منظورم مردم ایران نیست چون ما اینقدر از این دروغای تخمی به خوردمون دادن که بعضی وقتها بعضی هاشو باور میکنیم
حالا منظورم از این همه فلسفه چینی و مزخرف گویی چیه؟ اینه : ه
عنوان خبرش هستش ميزان محبوبيت شوراي نگهبان در ميان مردم ، از خبر نامه ی وزین و با نمک گویا+ا که من خوندنش رو به همه ملت خصوصن جوانان توصیه میکنم چون از نظر انبساط خاطر و تقویت روحیه بسیار عالیست لیکن من ورزش نمی کنم ، اما ورزشکار چرا
این هم اصل خبر
در نظر سنجي صورت گرفته توسط مراكز نظر سنجي ميزان محبوبيت شوراي نگهبان در ميان مردم نسبت به ساير قوا از جمله مجلس به مراتب بهتر بوده و مردم شوراي نگهبان را راسخ و مصمم در پاسداري از قانون اساسي موفق ارزيابي كرده اند
بعدش هم بلا فاصله این خبر رو اورده
پس از يورش مهاجمين به كشور عراق شاخه دانشجوئي گروهكهاي موسوم به ملي مذهبي كه با عنوان هم انديشان در انجمن اسلامي دانشجويان علم و صنعت فعاليت مي كنند در اين دانشگاه اقدام به برگزاري نظرسنجي كردند كه نحوه طراحي سوالات پرسش شونده را به سمت و سوي نيات باطني طراحان سوق مي داد . در اين نظر سنجي سوال شده بود آيا حكومت فعلي ايران مناسب و دفاع از آن واجب است؟ ، آيا حكومت آمريكائي مناسب است؟،در انتخاب ميان بد و بدتر آيا حكومت فعلي ايران از حكومت آمريكا بدتر است؟ و در سوال ديگري آمده بود وظيفه مردم ، روشنفكران و حكومت پيش و پس از حمله احتمالي آمريكا به ايران چيست؟.طراحان اين سوالات احمد فرجي و رضا بهرام مي باشند كه به هدايت هدي صابر به طراحي چنين نظر سنجي مبادرت كرده و ابراهيم شيخه ( دانشجوي سني مذهب كه عموهايش از اعضاي حزب دمكرات كردستان بوده و يكي از آنها نيز اعدام شده است) و رضا پروين نيز برگه هاي نظر سنجي را تكثير كرده و توزيع آن به عهده سامان همائي گذاشته شده است. جالب اينكه غالب جوابها نتايجي بر خلاف انتظار مجريان داشته لذا از اعلام رسمي آن خودداري كرده اند و غالب دانشجويان در حالي كه اين برگه ها را باخون امضا كرده بودند جواب دادند تا آخرين قطره خون در برابر استعمار و تجاوزگران ايستادگي ميكنند ، برخي نيز جواب دادند در تبعيت از اوامر ولايت ترديدي از خود نشان نمي دهند و عده اي ديگر نيز به طور كلي با كشيدن خطي بر روي برگه ها جوابي ندادند. از مجموع 148 فرم جمع آوري شده فقط 27 مورد بنابر ميل طراحان و مجريان جوابهائي داده بودند.


من خیلی با تریپ اون بچه هایی که برگه ی نظر سنجی رو با خون امضا کردن حال کردم ، البته باز این نیمه ی تاریکم میگه که ممکنه یه سری از این بچه ها به علت کمبود تجهیزات بهداشتی تو دانشگاه از این برگه ها به جای چیزای بهداشتی استفاده کردن اما بعد دیدم نه بیشتر اینا از دانشجو های ارزشی بودن که پاک تر از این حرفها هستن اما بعدش که بیشتر فکر کردم دیدم اون مشکل به ارزشی بودن یا نبودن ربطی نداره

comments