وه
چه شبهای سحر سوخته من
خسته در بستر تنهایی خویش
در بی پاسخ ویرانه ی هر خاطره را کز تو در آن
یادگاری به نشان داشته ام
کوفته ام
چه شبهای سحر سوخته من
خسته در بستر تنهایی خویش
در بی پاسخ ویرانه ی هر خاطره را کز تو در آن
یادگاری به نشان داشته ام
کوفته ام