Friday, May 14, 2004

هر سال که میگذرد ، میگم سال دیگه مجردی میرم نمایشگاه ، امسال که گذشت ، سال دیگه اصلأ تنهایی میرم . اینجوری نه کسی سرم غر میزنه که خسته شدم،نه کسی مجبورم میکنه برم غرفه کتابهای دانشجویی ، نه کسی ازم سیب زمینی سرخ کرده و دلستر میخواد که بعدأ پولم تموم نشه که بعدش اگه یه کتاب دیدم که شونزده سال دنبالش بودم بتونم بخرمش کونم نسوزه
از همه مهمتر ، از داف های تو محوطه که بگذریم ، ببینم کسی سال دیگه فروشنده نمیخواد برای غرفه اش؟

comments