Saturday, December 20, 2003

سفر نامه ی گیلان

راستش میخواستم بشینم یه 200-300 خط سفرنامه بنویسم ولی دیدم نه حالش رو دارم نه برای کسی اهمیتی داره که من اونجا چه گهی خوردم لذا به ذکر چند نکته اکتفا میکنم
یک: جاده رشت خدا رو شکر از قزوین رد نمیشه . یعنی از توی اتوبان قزوین زنجان که بری یه خروجی داره که میره سمت قزوین ولی ما اونقدر احمق نبودیم که همچین ریسکی بکنیم
دو: تو اتوبان درست بعد از قزوین یه جا یه سگ رقته بود زیر ماشین له شده بود یه چیزی حدود 100 تا کلاغ داشتن لاشه اش رو میخوردن . 200-300 تا هم رو هوا چرخ میزدن منتظر نوبت خیلی منظره ی جالب ناکی بود !!!ه
سه : یه جایی تو اتوبان ما داشتیم 160 تا راه میرفتیم کلی هم حال میکردیم به خیال خودمون داریم تند میریم که یه دفه یه دوو اسپرو یه جوری از بغل ما رد شد که انگار ما داریم 40 تا میریم
اون 120 تا . کف کردیم
سه و نیم : توی منجیل واقعن نیروگاه بادی هست . البته فکر کنم بیشتر جنبه توریستی داشه باشه !! چون از اون همه دکل فقط یکیشون پره داشت بقیه پره نداشتن
چهار :از تهران تا رشت معمولن 5 تا 6 ساعت راهه . ما ساعت 6 آزادی بودیم ساعت 9:30 رشت. البته همه با 50 لیتر بنزین اومده بودن ما با 80 تا
پنج : خیابون گلسار رشت چیزی از خیابونهای شمال شهر تهران کم نداره . یه چیزی تو مایه های میرداماد . منتها ورژن جوادی تر ، ما این 2 شب رو اونجا مستقر بودیم
شش: تو رشت از هر کی آدرس بپرسی سریع سوار ماشینت میشه میبردت دمه خونه ی خودش از اونجا بهت آدرس میده . تعارف هم میزنه البته . ما که اهلش نبودیم ولی !!!!ه
هفت: ما به هوای سرما و شومینه و ربروف رفتیم شمال . ولی هوای رشت 25 درجه بالای صفر بود . مثل تابستون . لذا ما هم توبورگ خوردیم
هشت : مرداب انزلی تو زمستون اصلن جای قشنگی نیست .
نه : یه موزه تو بندر انزلی هست به اسم موزه ی نیروی دریایی . اگه بخوای از این موزه بازدید کنی باید کفشهات رو در بیاری !!!! مثل مسجد ( آخه یکی نیست بگه احمق کدوم خری میره شمال که بره موزه؟؟؟ ) ولی خوب اگه شرایط مهیا باشه آدم برای دیدن 4 تا تفنگ تو موزه کفشش رو هم در میاره . کی به کیه
ده : از فومن تا ماسوله یه جاده است که 32 کیلومتره . این جاده هم چیزی از جاده ی عباس آباد -کلاردشت کم نداره . جفتشون از قشنگترین جاهایی هستن که تو عمرم دیدم . 32 کیلومتر که از فومن بری یه جا میبینی جاده تموم میشه . اونجا ماسوله است ، آخر راه . بعدش دیگه جاده ای نیست . ماسوله خودش یه داستان جداست
یازده : اگه تو زمستون رفته باشین شمال حتمن متوجه شدین که انگار همه جا متروکه است . البته به جز خود شهر ها . ماسوله هم یه همچین حالتی داشت . یه سری خونه ی قدیمی با نما های زرد که معلوم بود برای جلب توریست رنگشون کرده بودن . حیات هر خونه هم پشت بوم خونه ی زیری بود . اما نمیدونم چرا من همش حس میکردم تو اون خونه ها کسی زندگی نمیکنه . مثل ماکتهای شهرک سینمایی شاید برای اینکه کسی بخواد توشون زندگی کنه زیادی قشنگ بودن ، ولی در هر صورت من که تحمل ندارم 24 ساعته مردم رو بالا پشت بوم خونمون قدم بزنن در و دیوار رو نیگا کنن . شاید اگر من هم بودم میزاشتم میرفتم
دوازده : توی یکی از کوچه های ماسوله یه تیر چراغ برق بودش که اگه زیرش وای میستادی خیره میشدی به بالاش فکر میکردی داره میفته روی سرت !!! من یه 10 دقیقه وایساده بودم فکر میکردم چرا این سیم ها پاره نمیشن که یه لحظه سرم رو اوردم پایین دیدم جماعت وایسادن ببینن من میخ چی شدم که خودشون هم میخ شدن !!! یه دفه یکی گفت برید کنار تیره داره میفته !!! همه در رفتن . بعد دوباره من وایسادم نگاهش کردم کلی پیش خودم فکر کردم دیدم که ابرای بالا سرمن که دارن حرکت میکنن !! نه تیر البته فیلم هم گرفتم ازش که میشه به عنوان سند ارائه کرد
سیزده : یکی از قشنگترین ساحل های شمال ساحل چمخاله است حتی یه شعری بود که میگفت لب داغه لاله بغل چمخاله !! . اگه گذرتون افتاد از دستش ندین . هنوز جواد نشده البته یه موقع مثل ما احمق نباشین که ماشین رو ببرین لب آب
چارده : نکته ی چهاردم اصلن ربطی به موضوع نداره ولی چون خیلی صدمه کشیدم از دستش میگم . موسیقی متال اینطوریه که یا دیوانشی یا نمیتونی تحملش کنی، بین این دو حالت حالتی وجود نداره . لذا نمیتونی توقع کنی که تو یه ماشینی که 3 نفر دیگه هم نشستن بخوای مثلن کورن گوش بدی یا تول .یه بدی دیگه هم داره اینه که تقریبن کل موسیقی های دیگه برات غیر قابل تحمل میشه . حالا شما خودتون حساب کنید من از دست بلک کتز و شهرام کاشانی و دختر احمد آباد چی کشیدم
پانزده : 5 کیلومتر بعد از صومعه سرا یه دهی هست به اسم گوراب زرمیخ . هیچ نکته ی خاصی در مورد این ده وجود نداره
شانزده : تو مسیر تهران رشت و بالعکس چیزهای زیادی میشه خرید ، کلوچه ، ماهی دودی ، زیتون%،برنج ، جارو رشتی خیلی چیزا . ولی به هیچ وجه لواشک کثیف نمیشه خرید . چون نمیفروشن بر عکس جاده چالوس یا هراز
هفده : من یه چیزی حدود 150 تا عکس گرفته بودم که تمام این نکته هارو بصورت مصور نشونتون بدم . وقتی رسیدم تهران دیدم 3 تا عکس تو دوربین هست . ازش پرسیدم بقیه اش رو چه کار کرده جواب منطقی نداشت بده . من هم یه لحظه حالم از هر چی تکنولوژی و دوربین دیجیتاله بهم خورد با زور آخرم دوربین رو ول دادم به سمته در کمد . الان نه تنها در کمدم خط افتاده . بات آلسو دیگه دوربین دیجیتال هم ندارم ولی خداییش خیلی دلم سوخت . حالا گور پدر اون عکس ها که برای گزارش مصور گرفته بودم اون عکسهایی که رو مرداب تو قایق از گرفته بودم رو چرا به فاک داد ؟؟ مادر به خطا

دیگه نکته ی خاصی نمونده

comments