Thursday, December 11, 2003

Eternity....

فرض کنید یه نویسنده یه کتاب بنویسه ، فرض کنید شخصیت های این کتاب موجودات با شعور باشن ، یعنی از خودشون قدرت تفکر و تخیل داشته باشن . ولی خبر نداشته باشن که شخصیت های کتابن . همین تصور ساده میتونه خیلی از سوال هایی که ممکنه ذهنتون رو به خودش مشغول کنه جواب بده . مثلن من خیلی در مورد ابدیت فکر کردم ، ولی اصلن برام قابل تصور نبود
حالا شما تصور کنید که شخصیت های یه کتابید ، مثلن صد سال تنهایی رو در نظر بگیرید ، صد سال تنهایی 100 سال طول میکشه داستانش ، ولی من 3 روزه خوندمش ، یعنی 3 روز از زمان ما با سی و شش هزار و پانصد روز از زمان شخصیت های کتاب برابره
نکته رو گرفتین؟
اما وای به اون روزی که اون آدمای قصه بفهمن که همه ی زندگیشون سیگنال های مغز نویسنده است
خیلی بد میشه

comments