Saturday, January 31, 2004

حالم از هر چی تریپ دپرشن بهم میخوره
هر وبلاگی رو باز میکنی ، یا یارو میخواد خودکشی کنه ، یا حالت تهوع مزمن داره ، یا حالش داره از عالم و آدم بهم میخوره ، یا به یاس فلسفی رسیده یا داره به بابا ننش فحش میده که چرا پسش انداختن
اونوقت همون آدم رو تو مهمونی میبینی که کت شلوار بنفش پوشیده داره با آهنگ زلیخا میرقصه
آخه پدر من ، کی گفته افسردگی کلاس داره؟؟ کجا نوشته که نیهیلیسم افتخاره؟
یه کم از این وبلاگهای مقیم پرشین بلاگ یاد بگیرید. همه گل مگلی . همه شاداب . همه اهل زندگی یه دونه وبلاگ تیره نمیبینی . همه روشن. یه نیمه ی تاریک نمیبینی. همه آفتابی
تا کی میخواین عرق بخورین که بعد به جای اینکه خوش باشین برین رو تخت بخوابین سیگار بکشید؟؟ تا کی تیشرت مشکی جین سرمه ای؟
تا کی میخواین هی شب امتحان کسکلک بازی در بیارین بعدن که مشروط شدین استادا رو فحش بدین؟
خسته شدم اینقدر که از کرم های تو قبر شنیدم ، آخه برای مرده چه اهمیتی داره که کرم بخوردش یا چرخش کنن باهاش کتلت درست کنند؟؟ چرا اینقدر با فکر تنگی قبر خودتون رو عذاب میدین؟شما مردین مثلن
تا کی هدایت؟تا کی کافکا؟ تا کی سارتر؟؟ تا کی کامو؟ تا کی آلن پو؟ یه کم هم فهیمه رحیمی، یه کم دانیل استیل (دیگه نویسنده خالتور به ذهنم نرسید)ه
از نیهیلسم و گوتیسیزم و اگزیستانسیلیسم دل بکنید . بچسبید به رمانتیسیزم. اومانیسم . قشنگیسزم
تا کی آناتما؟مای دایینگ براید ؟ این آهنگ های ناله چیه میزارین رو بلاگاتون؟ ناین اینچ نیلز هم شد موسیقی؟ مگه شادمهر چشه؟ نازی جون ... سپیده از اون روز که چشام چشاتو دیده گوش کنید
این نصیحت های پیرمردی حال خودم رو داره بهم میزنه . از این پست تخمی همین الان داره بدم میاد. شاید اصلن سندش نکنم لذا
آدم شین

comments