Monday, May 17, 2004

بچه تر که بودم،تو اون سنی که شما تو خواب ترسناک هاتون جن و جادوگر و غول و این حرفها میدیدن ، کابوس هام به 2 دسته تقسیم میشدن
بعضی وقتها خواب یه چیزایی رو میدیدم ، با اندازه های فریک اغراق شده ، توی یه زمینه ی خالی ، طوری که میشد ابهتشون رو دید ، مثلأ فرض کن یه برج ، 20 برابر برج میلاد ، وسط بیابون (معیار بزرگی البته برای من برج میلاد نیست ، خودمم،ولی خواستم مثال برای همه ملموس باشه)، بعد فرض کن با همه ی کوچیکیت با یه دید مشرف یه همچین چیزی رو ببینی ، انگار از بالا داری نگاش میکنی ، ولی در واقع پایین باشی ، میفهمین چی میگم؟؟اگه پای برج میلاد وایسین فقط ممکنه در ورودیش رو ببینی ، حالا فرض کن یه چیزی رو ببینی ، بیست برابر بزرگتر از اون ، بعد با یه نگاه هم کلش رو ببینی ، مثل ملاقات با راما، اونجایی که دکتره گفت اگه توی رامایه چراغ گنده روشن بشه که همه جا رو روشن کنه عظمتش همشون رو دیوانه میکنه .هنوز هم که فکرش رو میکنم پشتم عرق میکنه
یه دفه خواب فیل آرم کفش ملی رو دیدم ، با یه ابعاد وحشتناک ، وسط یه زمینه ی سفید

دسته ی دوم ، از اولی هم بدتر بود ، خواب میدیدم ، تو عالم بچگی وقت گذاشتم روی یه کار خیلی سخت ، که هیچ وقت تو خواب نمیدونستم چه کاریه، ولی میدونستم که باید نتیجه رو به یکی تحویل بدم وگرنه بدبخت میشم ، بعدش یه دفه بدون هیچ دلیل خاصی تمام زحماتم هدر میرفت
فکر کن خواب ببینی 5 سال وقت داشتی یه سری آجر رو بچینی رو هم ، مثلأ ، حالا 4 سال و 9 ماه گذشته ، دیگه آجر ها تقریبأ دارن تموم میشن ، که یه دفه یه باد میاد همه رو میریزه ، حالا 3 ماه وقت داری که کار 5 ساله رو تموم کنی ، و الا میکشنت !! یه چیزی تو این مایه ها

نزدیک کنکور تقریبأ هر شب یه همچین خوابی میدیدم

comments