Sunday, March 13, 2005

فکر میکردم اگه یه شب اون دیوارا ، اون دو تا چناره جلوی پنجره رو نبینم ، اگه یه شب تو اون اتاق نخوابم ، روانی میشم ، فکر میکردم کونم پاره میشه تا به یه جای جدید عادت کنم ، فکر میکردم یه هفته از خواب و آب خوردن میفتم

اشتباه میکردم


دیگه به چیزی وابسته نیستم
نه به پنجره های خونمون ، نه به آدماش ، نه به خاطراتش
تقید ، مای اس

comments